مخترع اصلی برق و بنیانگذار راستین الکتریسیته چه کسی بود؟!!!

اولین برخورد انسان با الکتریسیته رو باید به عصرحجر یعنی مشاهده صاعقه و برخورد اون با زمین دونست. اما اولین سرنخ ها به سال 2750 قبل از میلاد مسیح برمیگرده که مصریها درباره خطر مواجهه با موجودی بنام «ماهی برقدار» یادداشتهایی بجا گذاشتن. مدارکی هم موجوده که تمدن باستانی اطراف مدیترانه از جذب اشیاء ریز و سبک توسط کهربا بعد از مالش دادن، مشاهداتی داشتن. بهرحال اینها فقط در حد مشاهدات عادی بود و اولین مشاهدات و نظریات علمی در 600 سال قبل از میلاد توسط تالس با کهربا انجام شد؛ اما او به اشتباه فکر کرد که پس از مالش، کهربا مثل آهن ربا مغناطیس میشه. بعدها این طرز فکر عوض شد و الکتریسیته از مغناطیس جدا شد اما دقیقاً مشخص نیست که در این دوره از تاریخچه الکتریسته دقیقاً چه اتفاقاتی افتاده و تنها اثر باقی مونده یک کوزه عجیب از دوران پارتی ها (قوم ایرانی) بنام باطری بغدادی یا باطری پارتیه. این کوزه از یک میله آهنی و یک استوانه مسی تشکیل شده که با مفتول های فلزی کشف شده کنار اون (به احتمال زیاد بعنوان رابط و اتصال) اگه اون رو یک باطری در نظر بگیریم میتونسته توانی در حدود 0.5 ولت تولید کنه. اما بهرحال الکتریسیته پس از این دوران هیچ پیشرفتی نکرده که نشون دهنده اینه که اختراع این باطری حاصل اتفاق و تجربه بوده و مختراعان اون هیچ مبنا و توجیه علمی برای اون نداشتن و دقیقاً هم مشخص نیست که به چه کاری میاومده.

تاریخ واقعی الکتریسیته از 1600 پس از میلاد توسط «ویلیام ژیلبرت» و مطالعات اون بر روی کهربا شروع میشه که برای اولین بار از این جاذبه با عنوان electricus (مشتق از نام لاتین کهربا) نام میبره. بعد از او «اوتو ون گریک» ماشینی ساخت که از یک گلوله گوگردی تشکیل شده بود و وقتی میچرخید بسرعت الکتریسیته تولید میکرد. «استفان گری» ثابت کرد که فلزات هادی خوب جریان الکتریسیته هستند. «دوفای» الکتریسیته مثبت را از منفی جدا کرد و پس از آن دانشمندان زیادی ماشین های الکتریکی ساختن و حتی تونستن لوله هایی شیشه ای که از گاز کم فشار پر شده بود رو روشن کنن و بدن همدیگه رو برقدار کنن و جرقه تولید کنن و برای اولین بار شوک الکتریک مصنوعی رو تجربه کنن تا جاییکه ماشین «دوک دوشلن» جرقه ای بطول 60 سانتیمتر میداد. بعد از اون در سال 1745 «بطری لید» در یک زمان و بطور مستقل توسط «فون کلایست» و «موسش بروک» اختراع شد و اون چیزی نبود جز یک میخ که داخل ساغری از آب یا شراب قرار داشت. این ساغر پس از برقدار شدن توسط ماشین الکتریکی بسیار خطرناک میشد و دست زدن به میخ میتونست کشنده باشه. سپس در بین سالهای 1785 تا 1789 «کولن»اکتشافات خودش رو منتشر کرد و ثابت کرد که قانونی مشابه جاذبه نیوتنی بر جاذبه الکتریکی حکمفرماست.

در سال 1780 لویی گالوانی در آزمایشگاهش مشغول تشریح قوباغه ای به قصد کشف منشأ الکتریسیته حیوانی (مثل ماهی برقدار) بود و یکی از شاگردانش هم با ماشین الکتریکی کار میکرد که ناگهان انقباض عضلات قورباغه توجهش رو جلب کرد. این انقباضات هر بار که ماشین الکتریکی جرقه میزد انجام میشد. بنابراین به این فکر افتاد که قورباغه رو به برق گیر آویزون کنه تا ولتاژ قویتر صاعقه بهتر بتونه این مطلبو اثبات کنه و مشاهده کرد که با عبور هر ابر بارونی انقباضات انجام میشه. در تجربه بعدی نعش قورباغه رو به بالکن فلزی خونش وصل کرد ولی هیچ نتیجه ای نگرفت اما هنگامی که خواست با انبر مسی نعش قورباغه رو از بالکن جدا کنه انبر با بالکن تماس پیدا کرد و بدن قورباغه منقبض شد (1786). اما گاوانی هیچ وقت نتونست توجیه خوبی برای اون پیدا کنه و فکر میکرد که الکتریسیته از بدن قورباغه تولید شده.

در نهایت الکساندرو ولتا پس از مباحثه با گالوانی این اتفاق رو اینطور توجیه کرد که الکتریسیته بدلیل برخورد گاز انبر مسی با بالکن آهنی تولید شده و راه اثبات اون هم حذف کردن قورباغه از محیط آزمایشه. سپس یک سکه ی نقره ای و قطعه ای مدور از روی رو جایگزین آهن و مس کرد و بین اونها رو با پارچه ای پشمی آغشته به اسید فاصله انداخت که نه تنها جرقه تولید میکرد بلکه برخلاف ماشین های الکتریکی قبلی جریانی ممتد و یکنواخت از الکتریسیته تولید میکرد (1800). ادامه این داستان طولانی در نهایت به کشف القای الکتریکی توسط «میشل فارادی» و ساخته شدن اولین ژنراتورها شد.

بنابراین این ولتاست که مخترعه جریان برقه نه ادیسون. اما چرا ادیسون رو مخترع برق میدونیم دلیلشو خودمم نمیدونم!!!! در واقع ادیسون مخترع لامپ التهابیه نه برق و اگه هم فارادی نبود باطری های ولتا هیچ وقت نمیتونستن الکتریسیته رو به این وفور و ارزانی تولید کنن. بنابراین میشه گفت:

ولتا=مخترع پیل الکتروشیمیایی
ادیسون=مخترع لامپ
فارادی=مخترع ژنراتور

بنابراین سه تاشون با هم میشن لامپی که بالای سرت روشنه هرچند که مردم عادی فقط نقطه آخر یعنی فقط لامپو میبینن.

منبع:  همگام ایـران و ایـرانـی

LVDS چیست؟

تکنیک های ارسال دیتا به صورت سریال در بیست سال گذشته به دلیل محدودیت های مشهود در قسمت سرعت ارتباطات موازی پیشرفت قابل توجهی داشته است.ناتوانی ارتباطات موازی در قسمت سرعت و عرض دیتا نمایانگر شده و به سمت حذف شدن پیش می رود. اگر بخواهیم در طراحی دستگاه هایی که نیاز به دیتای زیاد داشته از تکنیک ها موازی استفاده کنیم بسیار طاقت فرسا و دارای معایب زیادی از جمله مشکلات نویز، توان مصرفی زیاد، سرعت و قیمت می باشد.یک تکنیک مناسب که نام آن low voltage differential signaling -LVDS- می باشد توانسته معایب ذکر شده را کم کرده و توانایی هایی مانند توان مصرفی پایین، نویز کم، سرعت بسیار بالا(فرکانس بالاتر از 10 گیگا هرتز) ( 100 برابر آخرین سرعت ارتباط موازی) را با هم یکجا عرضه کند.

همانطور که از اسم آن بر می آید، گیرنده دیتا مقدار دیتا را از اختلاف در سیگنال متوجه می شود جریان ثابت سیگنال های مقایسه شده باعث می شود نویز الکتریکی سیستم کاهش یابد همچنین جریان متضاد دو سیگنال ذکر شده باعث می گردد میدان های الکترومغناطیسی کاهش یافته و در کل باعث کاهش نویز محیط  سیستم گردد. بهبود یافتن تکنیک LVDS بر روی ارتباطات داخلی سیستم ها نیز تاثیر گذاشته ، از آن جمله می توان به ارتباطات داخلی کامپیوترهای همراه نام بر  که در ارتباط صفحه LCD و پروسسور گرافیکی کاربرد دارد همچنین این چنین ارتباطاتی باعث گردیده تا فضای اشغالی مکانیکی کاهش یافته و اطمینان به اتصالات بیشتر گردد.از نگرانی هایی که در اولین مراحل استفاده از این نوع ارتباط به ذهن می رسد طرز فهم گیرنده در قسمت سرعت می باشد ؛ به عنوان مثال در ارتباطات سریال اینگونه در میکروها، ما باید یک پالس ساعتی درست می کردیم که با سرعت فرستادن دیتا یکی بود که البته بعضی مواقع خود موجب اخلال گر عملکرد صحیح سیستم بود چون بعضی مواقع پالس ساعت مناسب در اختیار کاربر نبوده و یا تولید این پالس خود هزینه بر می بود بنابر این ضروری به نظر می رسد که پالس ساعت مناسب برای یک چنین سیستم های ایجاد گردد از دیگر نگرانی هایی که به ذهن می رسد توان، اندازه و قیمت این نوع ارتباطات می باشد. چیزی که واضح می باشد این است که شرکت ها بر روی نگرانی های ذکر شده در حال کار کردن هستند و توانسته اند هر کدام از این نگرانی ها را تا حد زیادی کاهش دهند؛ در پایان قابل ذکر است که ارتباط پورت USB از این دست ارتباطات می باشد که بسیار توسعه پیدا کرده است.

حقایق شگفت انگیز در مورد برخورد دهنده هادرونی(شتاب دهنده سرن)

برخورد دهنده هادرونی( LHC )  بزرگ ترین و پیچیده ترین دستگاه ساخت بشر می باشد. این شتاب دهنده بر آن است که پرتوهای خلاف جهت پروتون را با سرعت نور به یکدیگر برخورد دهد تا بدین طریق لحظه آفرینش هستی (بیگ بنگ)را باز سازی کند و ماده معروف به ذره خدا را ایجاد کند. 8000 فیزیکدان از 80 کشور در این پروژه نقش دارند.برخورد دهنده در یک تونل دایره ای شکل با محیط 27 کیلومتر و عمق 100 متری زمین قرار دارد .این دایره توسط 1600 مغناطیس ابرهادی که هر کدام دارای وزن 35 تن و قیمتی معادل 1 میلیون یورو هستند ساخته شده.برای ایجاد ابرهادی از 120 تن هلیم مایه استفاده شده. 4 آشکار ساز بر رویLHC  بنا شد که وظیفه آن فیلمبرداری از لحظه برخورد پروتنها با لنز 76 میلیون پیکسلی و با کیفیت  40 میلیون فریم در ثانیه است

انواع تکنولوژی عینک و نمایشگرهای سه بعدی

به نظر می رسد تکنولوژی سه بعدی همه جا را گرفته است. سینما، تلویزیون. حتی دنیای واقعی هم سه بعدی است. اما این تکنولوژی چگونه کار می کند؟

بیشتر تکنولوژی های سه بعدی بر اساس یک قانون ساده کار می کنند: گول زدن مغز انسان به گونه ای که دو تصویر دوبعدی را به یک تصویر اما با عمق پردازش کند. ساده ترین راه انجام این کار “برجسته بینی (Stereoscopy)” است که به هر چشم انسان دو تصویر را که با هم اندکی تفاوت دارند، نشان می دهد. مغز این دو تصویر را با هم ترکیب کرده و یک تصویر سه بعدی را ادراک می کند.

سه بعدی سازی با ۴ چشم!

ساده ترین راه برای برجسته بینی این است که از عینک هایی استفاده کنیم که بتوانند تصاویری متفاوت را به دو چشم انسان نشان دهند. این عینک ها انواع مختلفی دارند.

تفکیک عکس ها با رنگ (Anaglyph)

ین روش قدیمی ترین و پرکاربردترین راه سه بعدی سازی است که از عینک های معروف قرمز/آبی استفاده می کند. در این روش یک تصویر دارای دو لایه رنگی متفاوت است، هر کدام برای یک چشم، این دو تصویر در پرسپکتیو صحنه مقداری با هم متفاوت هستند. وقتی با عینک های رنگی (که معمولا یک شیشه آبی و یک شیشه قرمز دارند) به این تصاویر نگاه می کنیم، هر شیشه از عبور یکی از لایه های تصویر جلوگیری می کند. به این صورت دو تصویر از یک صحنه با اندکی تفاوت در پرسپکتیو به هر چشم بیننده می رسد و وقتی مغز این دو تصویر را با هم ترکیب می کند به یک ادراک عمق دار از صحنه می رسد.

عینک های پولاریزه شده (Polarized Glasses)

استفاده از این عینک ها روش جدیدتری برای سه بعدی سازی در مقیاس انبوه به حساب می آید. اگر فیلم های آواتار (Avatar) یا میراث ترون (Tron: Legacy) و یا هر فیلم سینمایی سه بعدی امروزی را در سالن های سینما تماشا کرده باشید حتما از این عینک های پولاریزه شده استفاده کرده اید. مهمترین برتری این عینک ها نسبت به عینک های رنگی این است که می توان تمام طیف رنگی را در تصاویر بکار برد. در این روش تقریبا از همان اصول قبلی استفاده می شود یعنی به چشم های بیننده دو تصویر متفاوت که فقط در پرسپکتیو صحنه اندکی تفاوت دارند ارسال می شود، اما تفکیک این تصاویر با پولاریزاسیون های متفاوتی که دارند انجام می گیرد نه با رنگ. با اینکه این روش به طور گسترده وارد سینماها شده است اما انتظار می رود چند سال دیگر برای ورود آنها به تلویزیون های خانگی زمان احتیاج است.

عینک های فعال (Active shutter glasses)

اگر به تازگی یک تلویزیون سه بعدی خریده اید (سونی، پاناسونیک، سامسونگ یا هر مارک دیگر فرقی نمی کند) و یا با تکنولوژی سه بعدی ویژن ان ویدیا (NVidia’s 3D Vision Tech) بازی های سه بعدی را اجرا کرده اید، شما تجربه استفاده از عینک های فعال را دارید. این عینک ها به طور مداوم و فعال از رسیدن تصاویر به چشم های بیننده جلوگیری می کنند، زمان بندی این بستن تصاویر با زمان بروزرسانی تصویر در تلویزیون (Refresh rate) هماهنگ شده است. طبق این زمان بندی هر یک از شیشه های عینک به نوبت و با سرعت بسیار بالا تاریک شده و تصویر را از خود عبور نمی دهد و به این شکل تصاویری از یک صحنه که در پرسپکتیو با هم اندکی متفاوتند به هر یک از چشم های بیننده می رسند. با اینکه این عینک های پیچیده بالای ۱۰۰ دلار قیمت دارند، باطری می خورند، و سنگین تر از عینک های قبلی هستند، اما در حال حاضر و حداقل تا چندسال آینده بهترین تکنولوژی ها برای تلویزیون های خانگی به شمار می روند.

اثر پولفریش (Pulfrich Effect)

اثر پولفریش یک ایراد مغزی محسوب می شود به این صورت که حرکت تصاویر در افق از سمتی به سمت دیگر در صورتی که برای دو چشم با تاخیر کمی همراه باشند، باعث میشوند مغز ادراکی عمقی از تصویر داشته باشد. این کار را یک عینک که یک شیشه آن تیره باشد انجام می دهد، و بنابراین وقتی یک تصویر از راست به چپ حرکت می کند به نظر می رسد که در عمق عقب یا جلو می رود. نقطه قوت این روش در ارزان بودن عینک آن است.

عمق رنگی

این روش احتمالا تخیلی ترین روش سه بعدی سازی است. شیشه های عینک های این روش از میکرو منشورهایی استفاده می کنند که تنها کارشان این است که در دو چشم بیننده مقداری تفاوت در رنگ هایی که می بیند ایجاد کنند. مهمترین محدودیت این روش این است که شما اگر در یک شیء تغییر رنگی ایجاد کنید در حقیقت دارید عمق آن شیء را در تصویر تغییر می دهید.

سه بعدی سازی بدون عینک

ایجاد اختلاف دید با مانع (Parallax barrier)

این روش یکی از معروفترین راه های سه بعدی سازی بدون عینک است. محصول جدید نینتندو یعنی نینتندو سه بعدی (Nintendo 3DS) نیز از همین روش استفاده می کند، همچنین تلویزیون سه بعدی قدیمی شارپ و یا نمایشگرهای دوربین های سه بعدی فوجی. در حقیقت این روش بسیار شبیه روش عینک های پولاریزه شده است با این تفاوت که ایجاد تغییر در تصاویر را از شیشه عینک به سطح صفحه نمایشگر منتقل کرده است. یعنی به جای اینکه شیشه های عینک تصاویر با پولاریزاسیون های مختلف را از هم جدا کند، “مانع ایجاد کننده اختلاف دید” که در نمایشگر به کار رفته است تصاویر مختلفی را به هر چشم می فرستد. این مانع را به شکل یک حصار شبکه ای فرض کنید که سوراخ هایی با زوایای کاملا تنظیم شده دارد. نکته بد ماجرا این است که با این روش نمایشگر به صورت همیشگی در حالت سه بعدی قرار دارد و همچنین زاویه دید بالایی هم به بیننده نمی تواند بدهد. البته شارپ این مشکل را با به کار بردن یک نمایشگر جدید در تلویزیون برطرف کرده است که می توان آنرا خاموش کرد و تلویزیون را به حالت دوبعدی درآورد. کار این نمایشگر جدید این است که “مانع ایجاد کننده اختلاف دید” را با پولاریزاسیونی متفاوت از نمایشگر اصلی ایجاد کند.

تصویرپردازی انتگرالی (Integral Imaging)

این روش هم در حقیقت نوعی ایجاد اختلاف دید (Parallax) است. تعدادی تصاویر بسیار کوچک در اختیار شما قرار داده می شود و در حقیقت شما از میان آرایه ای از لنزهای محدب کروی به آنها نگاه می کنید که هر کدام برای یکی از این تصاویر کوچک قرارداده شده اند. با دیدن این تصاویر ریز تمام آنها به گونه ای گرد هم می آیند که شما یک تصویر سه بعدی را ادراک می کنید.

یک روش دیگر، ایجاد اختلاف دید حرکتی و به صورت پیوسته (Continuous-motion parallax) است و در آن از پروژکتورهایی استفاده می شود که می توانند در یک زمان پرتوهای نوری را در جهات مختلف ارسال کنند.

منبع :Gizmodo

سی نصیحت زرتشت


فروهر

۱. آنچه را گذشته است فراموش کن و بدانچه نرسیده است رنج و اندوه مبر

2. قبل از جواب دادن فکر کن

3. هیچکس را تمسخر مکن

4. نه به راست و نه به دروغ قسم مخور

5. خود برای خود، زن انتخاب کن

6. به ضرر و دشمنی کسی راضی مشو

7. تا حدی که می توانی، از مال خود داد و دهش نما

8. کسی را فریب مده تا دردمند نشوی

9. از هرکس و هرچیز مطمئن مباش

10. فرمان خوب ده تا بهره خوب یابی

11. بیگناه باش تا بیم نداشته باشی

12. سپاس دار باش تا لایق نیکی باشی

13. با مردم یگانه باش تا محرم و مشهور شوی

14. راستگو باش تا استقامت داشته باشی

15. متواضع باش تا دوست بسیار داشته باشی

16. دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی

17. معروف باش تا زندگانی به نیکی گذرانی

18. دوستدار دین باش تا پاک و راست گردی

19. مطابق وجدان خود رفتار کن که بهشتی شوی

20. سخی و جوانمرد باش تا آسمانی باشی

21. روح خود را به خشم و کین آلوده مساز

22. هرگز ترشرو و بدخو مباش

23. در انجمن نزد مرد نادان منشین که تو را نادان ندانند

24. اگر خواهی از کسی دشنام نشنوی کسی را دشنام مده

25. دورو و سخن چین مباش و نزدیک دروغگو منشین

26. چالاک باش تا هوشیار باشی

27. سحر خیز باش تا کار خود را به نیکی به انجام رسانی

28. اگرچه افسون مار خوب بدانی ولی دست به مار مزن تا تو را نگزد و نمیری

29. با هیچکس و هیچ آیینی پیمان شکنی مکن که به تو آسیب نرسد

30. مغرور و خودپسند مباش، زیرا انسان چون مشک پرباد است و اگر باد آن خالی شود چیزی باقی نمی ماند